سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
دل نوشته های هدهد سرگشته
درباره وبلاگ


حتما داستان هدهد سلیمان را شنیده اید ، این بار هدهدی دیگر متولد شده است هدهد آستان اهل بیت (ع) اما در زمان حیات او ولی زمانش در پس پرده غیبت بوده ، پس به ناچار راه سرگشتگی در پیش گرفته و عاشقانه در جستجوی معشوق خود و در تب وتاب لحظه وصال است . می خواهد از عشق بگوید ، از عاشقی بسراید و سخن از دردها بگوید (اگر توفیقش دهند و عاشقان دیگر دعایش کنند...)
آرشیو وبلاگ
پنج شنبه 87 اردیبهشت 5 :: 3:1 عصر ::  نویسنده : هدهد سرگشته

خسته شدم،خسته!!!

غربت تمام در و دیوار شهر را فرا گرفته!

دلهای مردم از هم دور شده!

دورنگی، دو رویی، دروغ، کلاه برداری، تهمت و هزار خصلت بد دیگه که انگار داره بین مردم عادی می شه!

دیگه هیچکی از حال همسایه اش نمی پرسه!

دیگه مردم دلشون به حال هم نمی سوزه!

کم کم باید توی کوچه ها و خیابون ها هجله ماتم به پا کرد و عکس "گذشت" ، "انصاف" و "همدلی" را با یک روبان مشکی به نمایش گذاشت!

انگار آیه شریفه ای که می گفت: "یاد خدا مایه آرامش دلهاست" بین مردم تبدیل به این شده : "فقط پوله که به آدم آرامش می ده"!!!؟؟؟

یکی نیست بگه: "بابا ، عمرت رفت، جوونیت رفت، تا کی می خوای غصه یه قرون و دو زار بخوری؟ تا کی می خوای حرصِ داشتن مال و منال بیشتر را بخوری؟ مگه چند سال دیگه تو این دنیایی؟"

من می گم این دنیا ، ظاهرش قشنگه، اما باطنش فقط یه لنجنزاره و بس.

یه باتلاق که هر چه بیشتر بهش توجه کنی ، بیشتر توش فرو میری.

اما تو همین لنجنزار برنده اون کسیه که هدفش را گم نکرده باشه ، اگه اینطوری شدی اون موقع دیگه نگاهت عوض شه .

(نگاه من اینطوریه، البته چون رشته ام عمرانه به من خرده نگرید:)

از توی این لنجنزار دنیا میشه مصالحی استخراج کرد که مقاومت مشخصه و تنش تسلیمش چندین برابر بتن و فولاد و... است، هم مقاومت کششی و هم مقاومت فشاری بالایی را تحمل می کنه و در مقابل انواع آفتها مثل خوردگی، زنگ زدگی، حرارت و... تغییر ناپذیره ، وزنش سبکه و بار زیادی را به اطراف وارد نمی کنه، خلاصه اینکه بهترین سازه ها را میشه باهاش احداث کرد ، البته بیشتر به درد پل سازی میخوره ، پلی که یه طرفش تویی و طرف دیگش یه وجود ذی جود که تمام تلاشمون رسیدن به اونه!

البته پیدا کردن این مصالح از توی لجنزار واستفاده کردن ازش، همت میخواد، تلاش میخواد، هزینه میخواد و مهمتر از اون یه مهندس میخواد، یکی را لازم داره تا مسیر پل زدن را نشونت بده، یکی که خِبره این کار باشه.

سرت را درد نیارم اول و آخرش باید بری پیش خودش .

جز اون یگانه بی همتا ،نه کسی بلده و نه قدرتشو داره تو را از این جاده رد کنه.

البته پیش اون رفتن هم وسیله میخواد...




موضوع مطلب :